... اعوذ بجلال وجهک الکریم ان ینقضی عنّی شهر رمضان ان یطلع الفجر من لیلتی هذه و لک قبلی تبعة او ذنب تعذّبنی علیه ...
(به بهانه حضور در آخرین شب قدر و با دعا و درخواست آمرزش برای کشته شدگان حادثه تأسف بار زلزله امروز شهرستانهای ورزفان ، اهر ، مهربان ، هریس ، اردبیل ، مشکین شهر ، زنجان و ... هزاران نقطه محروم دیگر از سرزمین سلحشور پرور آذربایجان و ابراز همدردی با خانواده های مکرم آنان )
سلام مهران جان.....با کیفیتش را دارم ولی چون خیلی حجیمه نمی تونم تو وبلاگ بذارم.....انشاء حضوری تقدیمتون می کنم.... در ضمن یکی از شعرای افغانستان....شعری نوشته.....برای زلزله ورزقان و اهر...... برایتان می نویسم...
دوباره پتپت فانوسها، آویز سوسوها
دوباره گوشه چشمان من دریاچه قوها
دوباره این زمین با این فراخی تنگمان آمد
نگاه خویش را سمت خراسان کرده آهوها
مپرس از نام آن گیسو سپید آن قله مغموم
گرفته در بغل، کوه دماوند است، زانوها
به بالین بلند مادرش، یک کودکی تنها است
کجایید ای عروسکها کجائید ای قلم موها؟
خبر سرد است و بیاحساس اگر چه با کمی وسواس:
«زمین در هم کشید ابرو به خاک افتاد ناجوها»
نه، ماه روزه میتابد صدای بال و پر پیدا است
ارسطوها کجا و منطقالطیر پرستوها؟!
ندارم من زبانی جز غزل از شمس تبریزی
شنید آیا صدایم را کسی در برج و باروها؟
ولی دیدم که بانوی کنار چادر سبزی
جدا میکرد از دست نحیف خود النگوها
شاعر: قنبرعلی تابش
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
هــــــــلال امّید مـــــــنه ... کمــــــــان ابروی دوست !!!
... اعوذ بجلال وجهک الکریم ان ینقضی عنّی شهر رمضان ان یطلع الفجر من لیلتی هذه و لک قبلی تبعة او ذنب تعذّبنی علیه ...
(به بهانه حضور در آخرین شب قدر و با دعا و درخواست آمرزش برای کشته شدگان حادثه تأسف بار زلزله امروز شهرستانهای ورزفان ، اهر ، مهربان ، هریس ، اردبیل ، مشکین شهر ، زنجان و ... هزاران نقطه محروم دیگر از سرزمین سلحشور پرور آذربایجان و ابراز همدردی با خانواده های مکرم آنان )
امشب شب قـــــدر منه
میخوام برم کوی دوست
یه گوشه اونجـــا بشینم
زانــو بــه زانــوی دوست
قــــرآن بــزارم رو ســـرم
دومنشـــــــو بگیـــــــرم
دونــه بــه دونــه بریــــزم
اشکامـو تـو جوی دوست
[گل][گل][گل] ...
سلام
نخستین اجرای آشیق قربان بعد از زلزله ....
مهران جان می تونی بیای و دانلود کنی.....
فقط با موبایلم ضبط کردم....یکمی از کیفیت پائینه.....
سلام
مهران جان.....با کیفیتش را دارم ولی چون خیلی حجیمه نمی تونم تو وبلاگ بذارم.....انشاء حضوری تقدیمتون می کنم....
در ضمن یکی از شعرای افغانستان....شعری نوشته.....برای زلزله ورزقان و اهر...... برایتان می نویسم...
دوباره پتپت فانوسها، آویز سوسوها
دوباره گوشه چشمان من دریاچه قوها
دوباره این زمین با این فراخی تنگمان آمد
نگاه خویش را سمت خراسان کرده آهوها
مپرس از نام آن گیسو سپید آن قله مغموم
گرفته در بغل، کوه دماوند است، زانوها
به بالین بلند مادرش، یک کودکی تنها است
کجایید ای عروسکها کجائید ای قلم موها؟
خبر سرد است و بیاحساس اگر چه با کمی وسواس:
«زمین در هم کشید ابرو به خاک افتاد ناجوها»
نه، ماه روزه میتابد صدای بال و پر پیدا است
ارسطوها کجا و منطقالطیر پرستوها؟!
ندارم من زبانی جز غزل از شمس تبریزی
شنید آیا صدایم را کسی در برج و باروها؟
ولی دیدم که بانوی کنار چادر سبزی
جدا میکرد از دست نحیف خود النگوها
شاعر: قنبرعلی تابش